تنهام و اتاق تاریک
چشمام باز بهانه دارند... باز تر شده اند... سکوت سنگینی هوا رو پر کرده
بغض نفس کشیدن رو واسم سخت کرده
چشمام رو می بندم اشکام آروم رو صورتم میاد پایین
یادت تمام وجودم رو گرفته
پشت هر تبسم زیبات... پشت هر گرمایه دستات
سوال های بی جواب آزارم می دهد
اما جواب تو به من...
هیچی! هر چی هست تو می دونی...
نظرات شما عزیزان:
|